رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

غافل نباشیم! همه چیز ثبت می شود...

در حدیثی گویا و تکان دهنده از امام جعفر صادق (ع) می خوانیم:رسول خدا وارد زمین بی آب و علفی شد به یارانش فرمود:هیزم بیاورید٬ عرض کردند: ای رسول خدا اینجا سرزمین خشکی است که هیچ هیزم در آن نیست.فرمود:هر چقدر می توانید جمع کنید و بیاورید. 

آنها هیزم ها را آوردند و روی هم ریختند.شعله ای در آن افکند و آتش عظیم ازآن زبانه کشید.سپس پیامبر فرمود:این گونه گناهان کوچک روی هم متراکم می شوند و شما برای تک تک آنها اهمیتی قائل نیستید.سپس فرمود:بترسید ازگناهان کوچک که ثبت می شوند. 

این حدیث به این نکته اشاره دارد که  عواقب گناهان کوچک به هر حال چه کم و چه زیاد عذاب است.  

 

انفاق...

چنین نقل کرده اند که روزی پیامبر اکرم (ص) فرمود:هرکه صدقه ای بدهد دوبرابر آن را در بهشت خواهد داشت.ابوالدحداح انصاری عرض کرد:ای رسول خدا من دوباغ دارم.اگر یکی از آنها را به عنوان صدقه بدهم دوبرابر آن را در بهشت خواهم داشت.فرمود:آری عرض کرد:ام الدحداح و فرزندانم نیز با من خواهند بود.فرمود:آری سپس او باغی را که بهتر بود به عنوان صدقه به پیامبر داد.آیه ۲۴۵ سوره بقره نازل شد و صدقه او را دوهزار برابر برای او کرد. 

ابوالدحداح بازگشت و فرزندان را در آن باغ دید.آنها را صدا زد و گفت:من این باغ را صدقه داده ام و دوبرابرش را در بهشت خریداری کرده ام و تو و فرزندانم نیز با من خواهید بود.  

سپس همگی از باغ خارج شدند و سپس آن را به پیامبر تسلیم کرده.پیامبر فرمود:چه بسیار نخله هایی که در بهشت شاخه هایش برای ابوالدحداح انصاری آویزان شده است.بعضی ها گمان می کنند انفاق و بخشش اموال را کم می کند در حالی که این طور نیست.گسترش و محدویت روزی به دست خداست و او توانایی آن را دارد که در عوض اموال انفاق شده به مراتب بیش از آن را در اختیار ما قرار دهد.پس فراموش نکنیم که همه ما به سوی  خدا باز می گردیم و پاداش های بزرگ آنجاست. 

البته به این نکته توجه اشته باشیم که انفاق باید در راه رضای خدا باشد اگر غیر از این باشد نه تنها اجری از طرف خداوند دارد بلکه موجب دوری ما از رحمت خدا می گردد. 

امام علی(ع) فرموده اند:خداوند از شما در خواست قرض کرده در حالی که گنج های آسمان و زمین از آن اوست و بی نیاز و ستوده.بلکه می خواهد شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید.(نهج البلاغه-خطبه ۱۸۳). 

 

 

بلای اسراف و تبذیر...

بی شک مواهب و نعمت های موجود در کره زمین برای ساکنانش کافی است...

ادامه مطلب ...

رشوه خوای بلای بزرگ جامعه ها...

یکی از بلاهای بزرگی که از دیرباز دامنگیر بشر شده و با شدت بیشتر ادامه دارد...

ادامه مطلب ...

خوف از خدا...

بدون تردید معرفت خداوند حالت خوف و خشیت را در بشر پدید می آورد....

ادامه مطلب ...

بلاها و اجر...

پروردگار مهربان به جهت لطف و رحمت عظیمش ٬ نه تنها به واسطه مصائب و بلایای کوچک و بزرگ مومنین را از گناهانشان تطهیر می نماید بلکه در قبال آن ٬ اجر و پاداش وافری را نصیبشان می کند...

ادامه مطلب ...

بلاها و تطهیر گناهان...

همانطور که گفتم اکثریت مصائب عمده و حوادث ناگوار ریشه در رفتار نادرست انسان دارد ٬ اما هنگامی خداوند ٬ افراد را به دلیل گناهانشان مجازات می کند همین مجازات و ناراحتی حاصل از آنها را مایه تطهیر گناهان قرار می دهد...

ادامه مطلب ...

بلا ها و امتحان الهی

همان گونه که نعمتها ٬ انسان را به موضع گیری در قبال آن وا می دارد ٬ حوادث ناخوشایند و امور ناگوار نیز سبب می شود که افراد بشر عکس العملهای مختلفی را از خود بروز دهند و همین امر است که بلا ها را به صورت آزمایش انسان در می آورد. 

ادامه مطلب ...

اصلاح میان مردم..

یکی از بهترین و مطلوب ترین اخلاقیات اجتماعی "اصلاح ذات بین است".

ادامه مطلب ...

معاشرت با دیگران...

معاشرت و ارتباط سازنده با دیگران ، یکی از مهمترین و اصلی ترین نیاز های روحی و روانی آدمیان است. 

ادامه مطلب ...

غیرت...

 امروز می خواهم درباره غیرت براتون بگم...

غیرت اصطلاحا به معنای کوشش در محافظت از چیز هایی است که محافظت از آنها لازم است. 

غیرت یکی از شریف ترین فضایل اخلاقی است و در مسائل دینی و تربیت فرزندان و مسائل مالی و امثال آن نیز جریان دارد. 

این فضیلت از نتایج و لوازم شجاعت و بزرگمنشی است;یعنی سرچشمه این فضیلت در بزرگی و قوت نفس و شجاعت فرد است.امیر مومنان در این رابطه می فرمایند:ثمره و میوه شجاعت غیرت است. 

بزرگان اخلاق گفته اند کسی که این فضیلت را نداشته باشد،از مردان نیست.امام صادق (ع) می فرمایند:غیّور یکی از صفات خداوند است به همین سبب صفت است که فواحش و زشتی های درونی و بیرونی را تحریم کرده است. 

مولای متقیان می فرمایند:خداوند برای مومن غیرت می ورزد،پس مومن باید غیرت بورزد و هرکس که غیرت نورزد قلبش دگرگون شده است. 

در مواردی مشاهده می شود که غیرت از حد خودش تجاوز می کند و به حکم:هر چیزی که از حد خود تجاوز نماید،به ضد خودش تبدیل می شود. 

یعنی غیرت که فضایل اخلاقی است،اگر از حد خودش تجاوز کند تبدیل به رذیله ای اخلاقی تبدیل خواهد شد.غیرت ورزی بیجا و افراطی،به سوء ظن و بد گمانی نسبت به همسر کشیده می شود که آثار بسیار بدی را در پی خواهد داشت. 

امام علی (ع) می فرمایند:از غیرت نابجا بپرهیز چرا که این کار درستکار را به نادرستی و پاکدامن را به بدگمانی خواهد کشاند. 

موفق باشید... 

صداقت...

صداقت یا راستگویی یکی از بهترین ویژگی هایی است که هر انسان سالمی می تواند داشته باشد.صداقت شاه کلید روابط انسانی سالمی است که بدون آن روابط دچار لطمه خواهد شد.

ادامه مطلب ...

اهمیت ازدواج در اسلام...

امروز می خواهم درباره ازدواج و راهکارهای انتخاب یک همسر خوب  بهتون بگم.ازدواج در جامعه امروزی ما برای هر دو قشر دختر و پسر تبدیل به یک دغدغه شده و لازم است که نسبت به این مسئله توجه زیادی داشته باشیم.  

ادامه مطلب ...

شایعه پراکنی و سوءاستفاده از دیگران...

پیامر اکرم در توصیه خود به ابوذر غفاری می فرمایند:   

ای ابوذر برای دروغگو بودن فرد همین بس که هرچه را می شنود بازگو نماید.   

یعنی حتی در جایی که شنیده های او عین واقع باشد اما او بدون تحقیق و بررسی به بازگویی آنها بپردازد دروغگو محسوب می شود.با توجه به این سخن پیامبر می توان شایعه  پراکنی را از مصادیق دروغ دانست.سعی کنیم قبل از نقل  یک پبام از صحت آن مطمئن شویم. 

داستانی آموزنده را برایتان می نویسم در رابطه با این موضوع... 

فردی شایعه ای را درباره همسایه اش مدام تکرار می کرد.در عرض چند روز همه محل داستان را فهمیدند.شخصی که داستان درباره او بود آزرده و دلخور شد.بعد فردی که آن شایعه را پخش کرده بود متوجه شد که که کاملا اشتباه می کرده.او خیلی ناراحت شد و نزد خردمندی پیر رفت و پرسید برای جبران اشتباهش چه می تواند بکند؟ 

پیر خردمند گفت:به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش.سر راه که به خانه می آیی پرهایش را بکن  و یکی یکی در راه بریز.فرد تعجب کرد اما آنچه را که پیر گفته بود انجام داد. 

روز بعد مرد خردمند گفت:اکنون برو و همه پرها را جمع کن و برای من بیاور.در همان مسیر به راه افتاد و با ناامیدی دریافت که باد همه پرها را با خود برده است. 

 به پیش پیر خردمند ناامیدانه با سه پر رفت.پیر گفت:می بینی شایعه پراکنی این چنین است.پراکندنش کاری ندارد اما به محض این که چنین کردی دیگر هرگز نمی توانی کاملا آن را جبران کنی. 

سوء استفاده از دیگران... 

هرگز نباید معاشرت با دیگران را راهی برای رسیدن به خواسته های شخصی خود و دیگران قرار دهیم.امیر مومنان حضرت علی(َع) در سفارش خود به امام حسن می فرمایند: 

و حق برادرت را به اعتماد دوستی که با او داری ضایع مگردان زیرا کسی که حق او را ضایع کنی دیگر برادر تو نخواهد بود. 

یکی از مهمترین شرایط پایداری دوستی و معاشرت با دیگران رعایت انصاف در حق آنان است. 

امام علی(ع) می فرمایند: 

انصاف موجب پیوند دلها با یکدیگر می شود. 

بیاین از همین الان شروع کنیم و عادت های بدمون را کنار بگزاریم و درسترین کار را که باعث خشنودی خدا و بند هاش بشود را انجام بدیم.

اهمیت دوست و دوست یابی در زندگی انسان...

امروز می خواهم در باره دوست و  دوست یابی بگم...  

اهمیت دوست و نقش انکار ناپذیر دوست و دوست یابی بر کسی پوشیده نسیت.در برخی از روایات یکی از راه های شناخت دین و مذهب افراد شناخت دوستان آنان دانسته شده است. 

نیز یکی از نخستین راه ها برای قضاوت درباره شخصیت افراد شناخت معاشران و دوستان آنان شمرده شده است.بهره مندی از معاشران خوب در کنار راز داری مساوی با بهره مندی از خیر دنیا و آخرت معرفی شده است.در مقابل داشتن دوستان بد قطعه ای از آتش  و آفت خیر و فضیلت دانسته شده است. همه ما می دانیم که معاشرت با دوستان بد انسان را ناخودآگاه به سوی بدی سوق می دهد. 

امام علی(ع) می فرمایند:با انسان های بدخواه معاشرت مکن چرا که طبع تو ناآگاهانه از طبع او می دزدد.

پسر نوح به واسطه معاشرت با دوستان بد خاندان نبوتش گم شد. 

بسیاری از جوانان زمانی که به آنها گفته می شود با دوستان معتاد و فاسد معاشرت نداشته باشید در پاسخ می گویند:((من هرگز به اعتیاد و فساد کشیده نخواهم نشد)).اما تجربه نشان داده است که به ندرت چنین اتفاقی می افتد. 

امام علی (ع) در نامه ای به حارث همدانی درباره دوست گزینی و انتخاب همنشین به او می فرماید:  از همنشینی آنکه رایش سست و کارش ناپسند بود بپرهیز که هرکس را از آنکه دوست اوست می شناسند. 

بنابراین دوستان انسان محک خوبی برای شناخت شخصیت او هستند. 

  

یک دوست خوب چه ویژگیهای باید داشته باشد....

امام صادق(ع) می فرمایند:دوستی دارای شرایط و حدودی است.اگر کسی همه آن شرایط را داشته باشدکمال صداقت و دوستی را درد و اگر کسی تنها برخی از آنها را داشته باشد هر چند دوست نامیده می شود اما کمال صداقت و دوستی را ندارد و اگر کسی هیچ یک از آنها را نداشته باشد چیزی از دوستی ندارد و اصلا نباید او را دوست نامید: 

۱-ظاهر و باطن دوست باید یکسان باشد. 

۲-افتخارات دوستش را افتخار خود و شکست های او شکست خود بداند. 

۳-ثروت و قدرت رفتار او را با دوستش تغییر ندهد. 

۴-چیزی را از دوستش دریغ نورزد. 

۵-در سختی ها دوست خود را رها نکند. 

در روایتی هم از حضرت عیسی نقل شده است و هم از پیامبر اکرم(ص) بهترین دوستان کسانی دانسته شده اند که: 

۱-دیدن آنان انسان را به یاد خدا بیندازد. 

۲-گفتارشان بر دانش انسان بیفزاید. 

۳-رفتارشان یاد آخرت را در دل انسان زنده کند. 

مصاحبت و دوستی با خردمندان حیات و زندگی روح و جان آدمی بوده است.

 

اعتدال در دوستی رارعایت کنیم... 

نکته مهمی که در زمینه روابط میان دوستان تذکر آن و توجه به آن بسیار مهم است حد نگهداشتن در دوستی است.همواره باید به این اصل توجه داشت که نباید همه اسرار خود را برای دوستان هرچند دوستان بسیار نزدیک فاش کرد:زیرا هر دوستی ای ممکن است روزی به دشمنی تبدیل شود(انشاءالله برای هیچکس این اتفاق نیفته).به همین دلیل امامان معصوم سفارش کرده اند که اسرار خود را برای دوستان خود فاش نکنند. مگر مسائلی را که اگر دشمنان شما نیز از آنها مطلع شوند ضرری نداشته باشد.امام علی (ع) می فرمایند: 

دوستت را چندان دوست مدار!مبادا که روزی دشمنت شود و دشمنت را چندان کینه مورز که بود روزی دوستت گردد. 

اگر با کسی اختلاف پیدا کردیم نباید کاری کنیم که هر گونه راه بازگشت را به روی خود و او ببندیم.  

 

امام صادق(ع) می فرمایند: 

پس از قطع ارتباط با دوستت چندان از او بدگویی نکن که راه باز گشت را بر او ببندی.شاید که تجارب زندگی او را به سوی تو باز گرداند.  

 

باهر کسی دوستی نورزیم...

امام علی(ع) در پاسخ با این پرسش که بدترین دوستان کیان اند؟ می فرمایند:((کسی که گناه را در چشم انسان زیبا جلوه می دهد.))آن حضرت از همنشینی و دوستی با افراد چاپلوس نیز بر حذر داشته و می فرمایند:  

با چاپلوس معاشرت مکن چرا که کارش را در نظر تو زیبا جلوه می دهد و دوست دارد که تو هم مثل او باشی. 

برای مقابله با استرس چه کنیم؟

استرس در همه ما ایجاد می‌شود زیرا گهگاه در وضعیت‌های استرس‌زا قرار می‌گیریم. کمی استرس ، توجه ما را به کاری که قرار است انجام دهیم ، متمرکز می‌کند و فوایدی دارد. اما استرس زیاد برای سلامت روح و جسم مضر است.

برای مقابله با استرس نگاهی مثبت و امیدوارکننده به زندگی داشته باشید و سعی کنید پیش‌بینی کنید که چگونه بر مشکلات غلبه کنید و با دوستان صمیمی و نزدیک خود بیشتر ارتباط برقرار کنید و به هنگام بروز مشکلات، از نظر مشورتی آنها بهره بگیرید. نکته مهم دیگر این که شیوه زندگی منظم را انتخاب کنید. 

 

اثرت بد استرس به شرح زیر است:افزایش شمار ضربان قلب ،تغییر در اشتها ، ضعف یا لرزش عضلات ، مشکلات خواب ، عصبی شدن ، سردرد.می بینید استرس چقدر برای شما ضرر داره بدترینش مشکلات خوابه.از همین الان بیایین شروع کنیم و استرس را در خودمون کاهش بدیم تا جایی که دیگه استرسی نشیم.

همه ما در زندگی مشکلاتی را داریم این مشکلات می تواند روحی و روانی باشه یا مالی اما برای کاهش استرس راه اهای زیر را پیشنهاد میکنم:
۱-سعی کنید هروقت می خواین کاری را انجام بدین کاملا با خونسردی انجام بدین(عصبانی شدن با خودتون کلنجار رفتن با کسی تند بر خورد کردن اخم کردن)می تواند در شما استرس شدید ایجاد کند.سعی کنید این اعمال را هنگام انجام یک کار انجام ندید.و فکرتون را به کارتون متمرکز کنید تا حواستون پرت نشه. 

۲-افکار منفی را در ذهنتون راه ندید.همیشه مثبت فکر کنید. 

۳-از غیبت کردن و پشت کسی حرف زدن خودداری کنید.چه در تنهایی و چه در پیش خانوده تون. 

چون نه تنها اعصابتون را خورد می کنه و باعث می شه بیخود جروبحث کنید بلکه مرتکب گناه بزرگی هم بشوید.کاری را که در شما احساس استرس ایجاد می کند انجام ندید.ببینید که چه چیز هایی ممکن است در اطراف شما باعث بشه احساس استرس بهتون دست بده آنها را پیدا کنید و به سمتشون نرید. 

۴-با صبر کردن می توانیم بر مشکلات غلبه کنیم.این را بدانید که خداوند بزرگترین نعمت یعنی عقل را به ما داده و حالا این ماییم که باید بفهمیم چگونه می توانیم بر مشکلات غلبه کنیم و موفق بشیم.خداوند ناظر و نظاره گر بر اعمال ماست.در انجام هر کاری با نام او شروع کنید که موفقیت از آن کسانی است که بر خدا توکل کنند.

۵-نظم  و برنامه ریزی را در زندگی فراموش نکنیم.

نقش کار در تربیت و بهداشت روانی...

در باره نقش کار در تربیت و شخصیت روانی حدیثی است زیبا از امیر مومنان که می فرمایند: 

اگر تو نفس خودر را به کاری مشغول نسازی او تو را مشغول خواهد کرد. 

نکته مهم: اشتغال افزون بر اینکه از انفجار انرژی های متراکم جلوگیری می کند مانع پیدایش افکار و وساوس و خیالات شیطانی می شود. 

کار کردن  وداشتن شغلی آبرومند از عوامل بسیار مهم در احساس شخصیت عزت و استقلال و اعتماد به نفس است. کار یک وظیفه  ومسئولیت اجتماعی  هم است. 

اسلام عزیز پاداش کسانی را که در راه تامین معاش خود و خانوده هایشان کار می کنند همسنگ مجاهدان و رزمندگان راه خدا و بلکه بالاتر از اجر آنان قرار داده است. 

پیامبر اکرم (ص) در حدیثی می فرمایند: 

عبادت و پرستش خداوند هفتاد جزء دارد که بالاترین جزء آن طلب روزی حلال است. 

امام باقر (ع) می فرمایند: 

کسی که برای بی نیازی از مردم و رفاه خانواده و کمک به همسایگانش در طلب روزی حلال باشد در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقت می کند که چهره اش مانند شب چهارده می درخشد.  

کار و احساس شخصیت...

 داستانی آموزنده...

یکی از صحابه پیامیر که فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود در یک روز که احساس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده  است  با مشورت و پیشنهاد همسرش تصمیم گرفت نزد پیامبر رفته و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند.با همین نیت رفت  ولی قبل از آنکه حاجت خود را برای رسول اکرم  بگوید این جمله را از زبان پیامبر(ص) شنید:((هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ولی اگر بی نیازی  بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز می کند.))آن روز چیزی نگفت و به خانه خود برگشت اما همچنان فقر بر او سایه افکنده بود. 

ناچار روز دوم با همین نیت به پیش رسول اکرم رفت اما باز هم همان جمله را از ایشان شنید. 

برای سومین بار هم با همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت.باز هم لب های رسول اکرم به حرکت درامد و با همان اهنگ همان جمله را تکرار کرد.این بار که ان جمله  را شنید  اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد.حس کرد که کلید مشکل خود  را در همین جمله یافته است. 

وقتی که خارج شد با قدم های ممطئنتری راه می رفت.با خود فکر می کرد که دیر هرگز به دنبال کمک و مساعدت دیگران نخواهم رفت.به خدا تکیه می کنم  و از او می خواهم که مرا در کاری که پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد.سر انجام او تصمیم گرفت که به صحرا برود و مقداری هیزم جمع کند و بفروشد. و ان راهم فروخت.روزهای دیگر به همین کار خود ادامه داد تا جایی که صاحب سرمایه خوبی شد.روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود:نگفتم هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند.

درباره جنگلبان شهید رشید غفاری...

 شهید رشید غفاری را فراموش نکنیم...

 ۷سال از شهادت جنگلبان شهید رشید غفاری می گذرد اما هنوز پرونده این جنایت هولناک باز است.  

او کسی بود که صادقانه خدمت کرد اما ناجوانمردانه کشته شد. 

ما هم در آرزوی مجازات آن افرادی هستیم که این چنین کردند.  

رشید غفاری را نیمه شب ۱۶ شهریور ۸۱ شبانه در خانه اش به قتل می رسانند.مافیای بی رحم او را از فاصله ۱ متری مورد هدف قرار می دهند.دختر خردسال او شاهد عینی ماجراست پدرش در کنارش می میرد و او این خاطره تلخ را سال هاست که نمی تواند فراموش کند. 

غفاری ۴۴ سال داشت که قربانی شد. 

من هم از همینجا به خانواده ایشان تسلیت میگویم و پای به پای خانواده ایشان در انتظار مجازات آن افراد بی رحم هستم. 

خداوند نگهدار خانواده ایشان باشد. 

چگونه تکبر را از خود بزداییم...

بالاترین و شنیع ترین تکبرها تکبر بر خداست. مقصود از '' تکبر بر خدا " تکبر بر حقیقت است، یعنی انسان وقتی حقیقتی را به او عرضه بدارند کسر شأن خودش بداند که آن را قبول کند این را می گویند تکبر بر خدا. وقتی که انسان یک چیزی را حق ببیند و بعد زورش بیاید حق را قبول کند و کسر شأن خودش بداند که این حق را بپذیرد و تکبر کند بر قبول حق، این را می گویند " استکبار بر خدا ". قرآن می خواهد بگوید این حس می کند که حقیقت است اما آن تکبرش و آن خودخواهی و خودپرستی و خودپسندی اش به او اجازه نمی دهد، در حالی که مستکبر است پشت می کند، اعراض می کند. 

حضرت موسی علیه السلام گفت: ''من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبری که به روز حساب ایمان نمی آورد.  

 این گفتار موسی (ع) به خوبی نشان می دهد افرادی که دارای این دو ویژگی باشند آدمهای خطرناکی محسوب می شوند:تکبر سبب می شود که انسان جز خود و افکار خودش را نبیند، آیات و معجزات خدا را سحر بخواند، مصلحان مفسد، و اندرز دوستان و اطرافیان را محافظه کاری و ضعف نفس بشمرد.

خداوند می گوید: هنگامى که به انسان نعمت مى بخشیم (از حق) روى مى گرداند، و متکبرانه دور مى شود، و هنگامى که کمترین بدى به او مى رسد (از همه چیز) مایوس مى گردد.  

 آرى چنین است حال همه افراد کوته فکر، بى ایمان و کم ظرفیت، به عکس دوستان خدا که روحشان همچون اوقیانوس است و سختترین طوفانها در آنان اثر نمى کند، چون کوه در مقابل حوادث سخت ایستاده اند و چون کاه در مقابل فرمان خدا، دنیا را به آنها ببخشى دست و پاى خود را گم نمى کنند و جهان را از آنها بگیرى خم به ابرو نمى آورند . 

این بلاى بزرگى است، زیرا سبب مى شود که هرگز نتوانند در زندگى موضع گیرى مستقل و صحیحى داشته باشند، تنها راه درمان این بیمارى خطرناک بالا بردن سطح فکر در پرتو علم و ایمان، و ترک وابستگى و اسارت در چنگال مادیات، و قبول زهد و پارسایى به معنى سازنده است. راه شکستن غروریک انسان آزاده هنگامى که وسوسه هاى غرور بخاطر مال و مقام در اعماق دلش جوانه مى زند باید ریشه آن را با توجه به تاریخچه ى پیدایش خودش قطع کند، آن روز که خاک بى ارزش بود، آن روز که نطفه ناتوانى بود، آن روز که به صورت نوزادى ضعیف و غیر قادر بر حرکت از مادر متولد گشت، همانگونه که قرآن در آیات فوق براى شکستن غرور آن ثروتمند بى ایمان او را به گذشته اش باز مى گرداند، و از زبان آن مرد با ایمان مى گوید: « أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا؛ آیا به کسی که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید، آن گاه تو را به  صورت مردی بیاراست کافر شدی؟! (کهف/37).

ولى مسلم است افراد با ایمان و پرظرفیت و واقع بین هرگز با رسیدن به مقام و یا ثروتى گرفتار این خوى زشت نمى شوند، نه تنها مغرور نمى شوند بلکه کمترین تغییرى در برنامه زندگى آنها پدیدار نمى گردد، آنها همه این امور را زینتهاى عاریتى مى شمرند که با وزش یک نسیم فرو مى ریزند!

متکبر مباش 

خداوند به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با تعبیر زنده و روشنى مؤمنان را از آن نهى مى کند، روى سخن را به پیامبر (ص) کرده، مى گوید: ''در روى زمین از روى کبر و غرور، گام برمدار" (وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا، اسراء ،37ً) ''چرا که تو نمى توانى زمین را بشکافى! و طول قامتت به کوه ها نمى رسد"!(إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا، اسراء ،37ً). اشاره به اینکه افراد متکبر و مغرور غالبا به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محکم به زمین مى کوبند تا مردم را از آمد و رفت خویش آگاه سازند، گردن به آسمان مى کشند تا برترى خود را به پندار خویش بر زمینیان مشخص سازند! ولى قرآن مى گوید: آیا تو اگر پاى خود را به زمین بکوبى هرگز مى توانى زمین را بشکافى یا ذره ناچیزى هستى بر روى این کره عظیم خاکى. همانند مورچه اى که بر صخره بسیار عظیمى حرکت مى کند و پاى خود را بر آن صخره مى کوبد و صخره بر حماقت و کمى ظرفیتش میخندد. آیا تو مى توانى- هر قدر گردن خود را برفرازى- هم طراز کوه ها شوى یا اینکه حد اکثر مى توانى چند سانتیمتر قامت خود را بلندتر نشان دهى در حالى که حتى عظمت بلندترین قله هاى کوه هاى زمین در برابر این کره، چیز قابل ذکرى نیست، و خود زمین ذره بى مقدارى است در مجموعه جهان هستى.

پس این چه کبر و غرورى است که تو دارى؟!.جالب توجه اینکه قرآن، تکبر و غرور را که یک خوى خطرناک درونى است مستقیما مورد بحث قرار نداده بلکه روى پدیده هاى ظاهرى آن، حتى ساده ترینش، انگشت گذاشته، و از طرز راه رفتن متکبران و مغروران خودخواه و بى مغز سخن گفته است، اشاره به اینکه تکبر و غرور، حتى در سطح ساده ترین آثارش، مذموم و ناپسند و شرم آور است و نیز اشاره به اینکه صفات درونى انسان، هر چه باشد خواه و ناخواه خود را در لابلاى اعمالش نشان مى دهد، در طرز راه رفتنش، در نگاه کردنش، در سخن گفتنش و در همه کارش. به همین دلیل تا به کوچکترین پدیده اى از این صفات در اعمال برخوردیم باید متوجه شویم که خطر نزدیک شده و آن خوى مذموم در روح ما لانه کرده است و فورا به مبارزه با آن برخیزیم. ضمنا از آنچه گفتیم به خوبى مى توان دریافت که هدف قرآن از آنچه در آیه فوق آمده (همچنین در سوره لقمان و بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) این است که کبر و غرور را به طور کلى، محکوم کند، نه تنها در چهره خاصى یعنى راه رفتن. چرا که غرور سرچشمه بیگانگى از خدا و خویشتن، و اشتباه در قضاوت، و گم کردن راه حق، و پیوستن به خط شیطان، و آلودگى به انواع گناهان است.

امام على علیه السلام در خطبه همام در باره صفات پرهیزگاران مى فرماید: « و مشیهم التواضع؛ آنها متواضعا راه مى روند» (نهج البلاغه/ خطبه 193). نه تنها در کوچه و بازار که خط مشى آنها در تمام امور زندگى و حتى در مطالعات فکرى و خط سیر اندیشه ها توأم با تواضع است. برنامه عملى پیشوایان اسلام سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است. در سیره پیامبر (ص) مى خوانیم: هرگز اجازه نمى داد به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه مى فرمود: " شما به فلان مکان بروید و من هم مى آیم و در آنجا به هم مى رسیم، حرکت کردن پیاده در کنار سواره سبب غرور سوار و ذلت پیاده مى شود"!

و نیز مى خوانیم: پیامبر (ص) بر روى خاک مى نشست و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى خورد و از گوسفند شیر مى دوشید، بر الاغ برهنه سوار مى شد. این گونه کارها را حتى در زمانى که به اوج قدرت رسید- مانند روز فتح مکه- انجام مى داد، تا مردم گمان نکنند همین که به جایى رسیدند باد کبر و غرور در دماغ بیفکنند و از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده هاى زحمت کش بیگانه شوند. در حالات على (ع) نیز مى خوانیم که او براى خانه آب مى آورد و گاه منزل را جارو مى کرد. و در تاریخ امام مجتبى (ع) مى خوانیم که با داشتن مرکبهاى متعدد، بیست مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و مى فرمود: من براى تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام مى دهم. ا

انسان چون روح ملکوتی است، جنسش جنس عظمت است زیرا جنس ملکوت عظمت است. وقتی انسان خود ملکوتی را احساس کند تن به حقارت نمی دهد: « من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ هر کس که کرامت نفس خودش را احساس کند شهوات در نزد او کوچک و حقیر می شود»  (نهج البلاغه/ حکمت 449).

 انسان چون خودش را به علم حضوری درک می کند که از عالم قدرت است، از ضعف و ناتوانی تنفر دارد. یعنی وقتی کرامت نفس خودش را احساس می کند، تن به ضعف و زبونی و عجز نمی دهد، غیبت نمی کند. زیرا بر طبق روایات حس می کند که غیبت، عجز و ناتوانی است. تکبر نمی کند چون می فهمد تکبر ناشی از حقارت نفس است. انسان تا حقارت نفس نداشته باشد تکبر نمی کند.

امام علی علیه السلام: 

 از این رو خداوند بندگانش را به وسیله نمازها و پرداخت زکات ها و سختی روزه داری در روزهای واجب (از گزند ابلیس) حراست نموده، تا اعضا و جوارحشان را آرام سازد، و دیدگانشان را فروافکند، و جان هاشان را فروتن کند، و دل هاشان را نرم سازد، و خودبینی و بزرگمنشی را از آنان بزداید.

تکبر و اثرات منفی آن در فرد...

تمام بدبختى شیطان، مولود تکبر او بود، این خود برتربینى او، که خود را در مقامى بیش از آنچه شایسته آن بود قرار داد، سبب شد که نه تنها بر آدم سجده نکند، بلکه علم و حکمت خدا را انکار نماید و به فرمان او خرده گیرد، و سرانجام تمام مقام و حیثیت خود را از دست بدهد، و به جاى بزرگى، پستى و ذلت را براى خویش بخرد، یعنى نه تنها به هدف نرسید، بلکه درست در جهت عکس آن قرار گرفت.

پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود ... به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس مى تواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ نه، هرگز، ممکن نیست خداوند، انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن فرشته اى را از بهشت رانده است. حکم خداوند در باره اهل آسمان و زمین یکى است» ( نهج البلاغه/ خطبه 192).

در حدیثى نیز از امام سجاد علیه السلام چنین نقل شده که فرمود: " گناهان شعب و سرچشمه هایى دارد، اولین سرچشمه گناه و معصیت پروردگار،" تکبر" است که گناه ابلیس بود و به خاطر آن از انجام فرمان خدا امتناع کرد و تکبر ورزید و از کافران شد و سپس" حرص" بود که سرچشمه گناه (و ترک اولى) از ناحیه آدم و حوا شد ... سپس" حسد" بود که سرچشمه گناه فرزندش (قابیل) گردید و نسبت به برادرش (هابیل) حسد ورزید و او را به قتل رسانید. 

از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده که فرمود: اصول و ریشه هاى کفر و عصیان، سه چیز است، حرص و تکبر و حسد، اما حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد، و اما تکبر سبب شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کند، و اما حسد، سبب شد که یکى از فرزندان آدم دیگرى را به قتل رساند!» ( اصول کافى جلد 2 صفحه 219 باب اصول الکفر).

فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ مى برد روى مساله" تکبر" تکیه مى کنند، اشاره به اینکه سرچشمه اصلى کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است. آرى کبر است که پرده هاى ضخیم بر چشم انسان مى افکند و او را از دیدن چهره تابناک محروم مى سازد. 

 در روایتى از امام صادق و امام باقر (ع) مى خوانیم: کسى که به مقدار ذره اى از کبر در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمى شود. 

 در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده: ''دره ای است به نام سقر که جایگاه متکبران است و هرگاه نفس بکشد دوزخ را می سوزاند»!

برنامه عملى پیشوایان اسلام سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است.  

در سیره پیامبر (ص) مى خوانیم: هرگز اجازه نمى داد به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه مى فرمود: " شما به فلان مکان بروید و من هم مى آیم و در آنجا به هم مى رسیم، حرکت کردن پیاده در کنار سواره سبب غرور سوار و ذلت پیاده مى شود"! و نیز مى خوانیم: پیامبر (ص) بر روى خاک مى نشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى خورد، و از گوسفند شیر مى دوشید، بر الاغ برهنه سوار مى شد. این گونه کارها را حتى در زمانى که به اوج قدرت رسید- مانند روز فتح مکه- انجام مى داد، تا مردم گمان نکنند همین که به جایى رسیدند باد کبر و غرور در دماغ بیفکنند و از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده هاى زحمت کش بیگانه شوند. در حالات على (ع) نیز مى خوانیم که او براى خانه آب مى آورد و گاه منزل را جارو مى کرد. و در تاریخ امام حسن علیه السلام مى خوانیم که با داشتن مرکبهاى متعدد، بیست مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و مى فرمود: ''من براى تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام مى دهم ''.

امام علی علیه السلام می فرمایند: 

چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است خداوند بوسیله نمازها و زکاتها و روزه ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی کرد. این عبادات دستها و پاها را از گناه باز می دارند، چشمها را از خیرگی بازداشته به آنها خشوع می بخشند، نفوس را رام می گردانند، دلها را متواضع می نمایند و باد دماغ را زایل می سازند. 

از آنچه گفته شد نتیجه گیری کنید...با تامل جلو بروید و فریب هوای نفس را نخورید...  

درباره حسد و پیامد های بد آن...

حسد آثار بسیار زیانبارى از نظر فردى و اجتماعى و مادّى و معنوى به بار مى آورد و کمتر صفتى از صفات رذیله است که دارای این همه پیامدهاى سوء می باشد، مهمترین آنها آثار زیر است:

اول اینکه یکی از آفات اعمال خیر انسان " حسد " است، چنانکه در حدیث است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ان الحسد لیاکل الایمان کما تاکل النار الحطب؛ حسد ورزیدن، ایمان آدمی را می خورد آنچنان که آتش، هیزم را می بلعد و خاکستر می کند». معلوم می شود جهنم نیز مانند بهشت صحرائی خالی است، آتشها و عذابها تجسم همان گناهانی است که به دست بشر روشن و فرستاده می شود، مار و کژدم و آب جوشان و خوراک زقوم دوزخ، از ناپاکیها و پلیدیها خلق می شود، همانطوری که حور و قصور و نعیم جاویدان بهشت از تقوا و کارهای نیک آفریده می شود.

دیگر اینکه حسود دائماً ناراحت است و همین امر سبب بیمارى جسمى و روانى او مى شود، هر اندازه دیگران صاحب موفّقیّت بیشتر و نعمت هاى فزون تر گردند او به همان اندازه ناراحت مى شود تا آنجا که گاه خواب و آرامش و استراحت را به کلّى از دست مى دهد و بیمار و رنجور و نحیف و ضعیف مى شود، در حالى که امکانات خوبى دارد و اگر این رذیله را از خود دور مى ساخت براى خودش زندگى آبرومند و مرفّهى داشت. در احادیث فراوانى به این نکته اشاره شده و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت به آن هشدار داده اند، از جمله در حدیثى از امام علی علیه السلام مى خوانیم که فرمود: «اَسْوَءُ النَّاسِ عَیْشاً الْحَسُود! ؛ بدترین مردم از نظر(آرامش در) زندگى حسود است» ( تصنیف غررالحکم، صفحه 300 و 301؛ شرح غررالحکم، 2931 ). همین معنى در حدیث دیگرى از آن حضرت علیه السلام  به صورت فشرده ترى نقل شده که فرمود: «لاَ رَاحَةَ لِحَسُود؛ حسود راحتى ندارد» ( بحار الانوار)  

در تعبیر دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «اَلْحَسَدُ شَرُّالاَْمْرَاض؛ حسد بدترین بیماریهاست»! ( شرح غررالحکم، 331 ) و در تعبیر دیگرى آمده است: «الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ الاَْجْسَاد؛ تعجّب مى کنم چگونه حسودان براى سلامتى جسم خود ارزش قائل نیستند و از آن غافلند»! ( بحارالانوار، جلد 70، صفحه 256). این سخن را با حدیث دیگرى از آن حضرت به پایان مى بریم، هر چند احادیث در این زمینه بسیار است، فرمود: «الْحَسَدُ لاَیَجْلِبُ اِلاّ مَضَرَّةً وَ غَیْظاً، یُوهِنُ قَلْبَکَ، وَ یَمْرُضُ جِسْمَکَ؛ حسد جز زیان و خشم چیزى در وجود انسان ایجاد نمى کند، حسد سبب مى شود که قلب انسان ناتوان و جسم او بیمار گردد»!(بحارالانوار)   

دیگر اینکه زیانهاى معنوى حسد از زیانهاى مادّى و جسمانى آن به مراتب بیشتر است، زیرا حسد ریشه هاى ایمان را مى خورد و نابود مى کند و انسان را نسبت به عدل و حکمت الهى بدبین مى سازد، چرا که حسود در اعماق قلبش به بخشنده نعمت ها یعنى خداوند بزرگ معترض است! در حدیث معروفى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى خوانیم: «لاَتُحَاسِدُوا فَاِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاِْیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ؛ نسبت به یکدیگر حسد نورزید، چرا که حسد ایمان را مى خورد همان گونه که آتش هیزم را مى خورد»! ( تصنیف غررالحکم، صفحه 300؛ شرح غررالحکم، 10376). همین معنى از بنیانگذار اسلام پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله و از فرزند گرامیش امام باقر علیه السلام نیز نقل شده است.  

در حدیث دیگرى که مرحوم کلینى در کافى آورده است از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ؛ آفت دین و ایمان، حسد و خودبرتربینى و فخرفروشى است»! ( اصول کافى، جلد 2، صفحه 307)، از همان امام بزرگوار علیه السلام نقل شده است که فرمود: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لاَیَحْسُدُ، وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لاَیَغْبِطُ!؛ مؤمن غبطه مى خورد (و تمنّاى نعمت هایى شبیه دیگران مى کند ولى) حسد نمیورزد، در حالى که منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد»! ( اصول کافى، جلد 2، صفحه 307). از این حدیث به خوبى استفاده مى شود که حسد با روح ایمان سازگار نیست و هماهنگ با نفاق است. در حدیث قدسى نیز آمده که خداوند به موسى بن عمران فرمود: «از حسد بپرهیز که حسود نسبت به نعمت هاى من خشمگین است و با قسمت من در میان بندگانم مخالف مى باشد»! 

سوّمین اثر زیانبار دیگر حسد این است که حجاب ضخیمى در برابر معرفت و شناخت حقایق مى افکند، چرا که حسود نمى تواند نقطه هاى قوّت محسود را ببیند هر چند استاد و مربّى و بزرگ او باشد، بلکه دائماً چشم او در پى جستجو براى نقاط ضعف است و اى بسا به خاطر حسد، خوبى را بدى و نقاط قوّت را ضعف بپندارد و از آنها دورى کند. به همین دلیل از امیرمؤمنان على علیه السلام مى خوانیم: «الْحَسَدُ حَبْسُ الرُّوحِ؛ حسد روح انسان را زندانى مى کند و از درک حقایق باز مى دارد» (غررالحکم) 

چهارمین اثر زیانبار حسد این است که انسان دوستان خود را از دست مى دهد، زیرا هر کس داراى نعمتى است که احیاناً دیگرى ندارد و اگر انسان داراى صفت رذیله حسد باشد طبعاً نسبت به همه مردم حسد می ورزد و همین امر سبب مى شود که افراد از او دورى کنند و پیوندهاى محبّت میان او و دیگران گسسته شود. شاهد این سخن کلام پربارى است که از امیرمؤمنان على علیه السلام  نقل شده که فرمود: «الْحَسُودُ لاَ خُلَّةَ لَهُ؛ حسود، دوستى ندارد» ( غررالحکم) 

 

پنجمین اثر سوء حسد آن است که انسان را از رسیدن به مقامات والا بازمى دارد به گونه اى که شخص حسود هرگز نمى تواند از مدیریّت بالایى در جامعه برخوردار شود چرا که حسد، دیگران را از گرد او پراکنده مى کند و کسى که داراى قوّه دافعه است هرگز به بزرگى نمى رسد. شاهد این سخن گفتار دیگرى از على علیه السلام است که فرمود: «الْحَسُودُ لاَیَسُودُ؛ حسود هرگز به سیادت و بزرگى نمى رسد» ( غررالحکم، حدیث 1017). 

ششمین اثر بسیار منفى حسد آلوده شدن به انواع گناهان دیگر است، زیرا حسود براى رسیدن به مقصد خود یعنى زایل کردن نعمت از دیگران، به انواع گناهان مانند ظلم و غیبت و تهمت و دروغ و سعایت و غیر آن متوسّل مى شود و تمام نیروى خود را به کار مى گیرد تا محسود را به زمین زند لذا از هر وسیله نامشروعى براى وصول به این مقصد نامشروع کمک مى گیرد. باز شاهد این سخن، کلام نورانى دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام است که فرمود: «الْحَسُودُ کَثِیرُ الحَسَرَاتِ، وَ مُتَضَاعَفُ السَیِّئَاتِ؛ حسود بسیار حسرت و اندوه دارد و گناهانش پیوسته افزوده مى شود»! ( تصنیف غررالحکم)

هفتمین بدبختى حسود این است که پیش از آنکه به «محسود» زیان برساند به خودش ضرر مى زند، چرا که قبل از هر چیز خودش را گرفتار ناراحتى روح و جسم و عذاب دنیا و عقبى مى سازد. در احادیث اسلامى به این حقیقت اشاره شده، امام صادق علیه السلام در حدیثى مى فرماید: «الْحَاسِدُ مُضِرٌّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ اَنْ یَضُرَّ بِالَْمحْسُودِ، کَاِبْلِیسِ اُورِثَ بِحَسَدِهِ بِنَفْسِهِ اللَّعْنَةُ، وَ لاِدَمَ(علیه السلام)الاِْجْتِبَاءُ وَ الْهُدَى...؛ حسود پیش از آنچه مى تواند به «محسود» ضرر برساند به خویشتن زیان مى رساند، مانند ابلیس که با حسدش لعنت براى خود آفرید و براى آدم برگزیدگى و هدایت» ( بحارالانوار).   

با تو جه به این نکات شریفه یک نتیجه می گیریم و آن این است که حسادت نه تنها ما را از رسیدن به فضائل اخلاقی باز میداره  بلکه ما را از خدای خودمون دور می کنه و باعث می شه که از خیلی  از افراد را هم ازخودمون دور کنیم.پس بیایید برای یکبار هم که شده این صفت زشت انسانی یا بهتر بگم شیطانی را از خودمون دور کنیم و پا به راهی بگذاریم که نه تنها خدامون را از خودمون راضی نگهداریم بلکه سعادت خودومون را هم در این دنیا و هم در آخرت بسازیم.

تاثیرات اخلاق خوب...

همه ما در طول زندگی مان با افراد مختلفی برخورد داشته ایم در کوچه ها خیابان ها مدرسه ها بانک ها  داخل عطاری ها و نانوایی ها و غیره و غیره...  

اولین چیزی که  در برخورد با دیگران مهم است خوش خلقی است.با برخورد خوب افراد را می شه به خودتون جذب کنین آنها را از خودتون راضی نگهدارید و حتی می تونین الگویی برای دیگران باشین. یک چند تایی نصیحت اخلاقی می کنم و والسلام... 

-اگر شخصی به شما بدی کرد شما به هیچ وجه به وی بدی نکنید چون اگر از نظر خودتون این کار بده پس نباید متقابلا بدی را با بدی پاسخ داد شما خوبی کنید و گذشت داشته باشید چون همه اشتباه می کنند و شما نباید کینه ای بشید چون کینه تخم شیطان است و نه تنها در سلامتی شما  مضر است  بلکه حتی ممکن است کار به جای خطر ناکی هم بکشه ... با این حال خدا نظاره گر اعمال ما انسان ها است و سعی کنید عملی را که شما را از خدا دور میکند به هیچ وجه انجام ندید.... 

-به فکر آخرت خودتون باشین و به هیچ وجه اجازه ندید مادیات زندگی شما را از یاد آخرت غافل کند. همه ما شاهد مرگ خیلی از افراد بودیم و قبول هم داریم که مرگ حق است و حال کمی فکر کنید و ببینید اگر گناهکار باشید و مرگ در همان لحظه به سراغتان بیاید آیا راهی برای برگشتن است تا توبه کنیم و خودمون را اصلاح کنیم؟ پس از همین الان به فکر اصلاح خودمون در دنیا باشیم. 

خوشبختی ابدی در دنیا  نیست بلکه در آخرت است.