ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امام زین العابدین(( از کسانی که با وی گفتار یا رفتار ناشایستی داشتند، با بزرگواری گذشت میکرد، روزی مردی بیرون خانه، حضرت را دید و ناسزا گفت خادمان حضرت بر آن مرد حمله بردند. امام( ()(فرمود: او را بگذارید. سپس به او گفت: آن چه از ما بر تو پوشیده مانده، بیشتر از آن است که میدانی. آیا حاجتی داری؟ مرد شرمنده شد و ایشان گلیمی را که بر دوش داشت، بر او افکند و فرمود که هزار درهم به او بدهند. مرد از آن پس میگفت: گواهی میدهم که تو فرزند پیامبری .
موفق باشید ...