ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ابن بابویه از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت کرده که فرمود: در زمان ابوبکر و عمر زلزله شدیدى در مدینه رخ داد به طورى که عموم مردم ترسیدند و نزد ابوبکر و عمر رفتند.
مردم مشاهده کردند آن دو نفر از شدت ترس به شتاب به حضور امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مى روند مردم هم به تبعیت آنها حضور آن حضرت رسیدند.
امیرالمؤ منین (علیه السلام ) از منزل خارج شدند ابوبکر و عمر و عموم مردم در عقب آن حضرت رفتند. آن حضرت بر روى زمین نشست .
مردم هم اطراف او نشستند دیوارهاى مدینه مانند گهواره حرکت مى کرد: اهل مدینه از شدت ترس صداهاى خود را بلند کرده و فریاد مى زدند یا على (علیه السلام ) به فریاد ما برس .
هرگز چنین لرزه اى ندیده ایم لبهاى آن حضرت به حرکت آمد و با دست به زمین زد و فرمود: اى زمین آرام و قرار بگیر. زمین به اذن خدا ساکت شد و قرار گرفت .
مردم از اطاعت زمین از امیرالمؤ منین (علیه السلام ) تعجب کردند آنگاه حضرت فرمود: شما تعجب کردید که زمین اطاعت امر من نمود وقتى به او گفتم قرار بگیر.
عرض کردند: بلى یا امیرالمؤ منین (علیه السلام ) فرمود: من همان کسى هستم که خداوند در قرآن مى فرماید: بیان کن براى من حوادث و اخبارى را که بر روى تو انجام شده و به من بگو عملهایى را که مردم در روى تو بجا آورده اند، پس از آن حضرت فرمود: اگر این همان زمین لرزه هایى بود که خداوند در سوره زلزله مى فرماید: زمین به من اخبار خود را مى داد ولى این زلزله آن زلزله نیست .
موفق باشید ...