رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

سعادت در گرو چه کسانی است ...

در تاریخ آمده است در زمان امام رضا(ع) نحله های مختلف فکری فعال بودند.

عباسیان از نظر مخالفتی که با امامان معصوم داشتند قابل دفاع و بخشش نیستند، اما بستر مناسبی برای گسترش علم فراهم کردند که البته انگیزه سالمی در کار نبود و انگیزه های حکومتی و توسعه مقبولیت عباسیان مورد نظرآنها بود.


این گونه نبود که صرفاً نحله های شیعی باشند. حتی نحله های شیعی هم که فعال بودند بعضی از نحله هایی بودند که شیعه خالص نبودند. نحله های غیر شیعی ظهور و نمود بیشتری داشتند. مثلا عمران صابی کسی بود که اساساً مسلمان هم نبود و از قضا یکی از کسانی بود که وقتی با امام رضا(ع) وارد مباحثه شد، امام پاره ای از ناب ترین حقایق را برای روشنگری او بیان کردند و الان در کتابهای عرفانی که مشهور هم هستند، گفته های امام مورد تفسیر و تدقیق قرار گرفته است.


امروزه گزارش تاریخی از مواجهه امام رضا با نحله‌هایی که مدعی سعادت و فلاح انسانها بودند، سرمایه بزرگی برای ماست که ما وظیفه خود را بهتر بفهمیم. 


هم اصل مواجهه امام با این نحله‌ها و هم روشهایی که امام به کار گرفتند هر دو راهگشا و رهایی بخش است.


مثلاً امام(ع) در یکی از مناظرات خویش روبه بزرگان زرتشت کرد و فرمود: به من بگو اینکه زرتشت را پیامبر می دانی، برطبق کدام دلیل است؟ بزرگ زرتشتیان در جواب امام به معجزات زرتشت اشاره کرد و گفت اگرچه ما آنها را ندیده ایم، اما اخبار پیشینیان ما گواه بر آن است.


امام رضا از او پرسید: آیا جز این است که اخبار پیشینیان به شما رسیده و پیروی کرده‌اید. او پاسخ مثبت داد. حضرت با زیرکی به او فرمودند: همین گونه سایر امتها، اخباری به آنها از معجزات موسی(ع) و محمد(ص) و پیامبران دیگر رسیده است، پس چرا این پیامبران را قبول ندارید و تنها روی زرتشت تکیه می‌کنید؟ بزرگ زرتشتیان خاموش شد و پاسخی نداشت.


الان یکی از ادعاهای سرانِ معنویتهای نوظهور در کشور بی نیازی انسانها از پیامبران الهی است، یعنی ادعای سعادت برای مخاطبین خود را دارند، آنها عملاً خود بر جایگاه پیامبران تکیه زده و ادعای نبوت می‌کنند. 


در این مناظره و مناظره شبیه به این، امام بر جایگاه نبوت و رسالت تأکید کردند. جالب است امام دراین بخش و در بعضی از مناظرات دیگر به یکی از نقاط قوت اسلام که پذیرش همه پیامبران الهی است، اشاره کردند و نیاز انسانها را به این جایگاه گوشزد کردند.


بعضی الان تصور می‌کنند که عرفانهای جدید چون از پیامبران الهی در ظاهر اسم آورده‌اند پس پیامبران را قبول دارند، در حالی که آنها پیامبران را نه از این جهت که رسالت الهی و ماموریت الهی برای انسانها آورده اند قبول دارند، بلکه از این جهت که این افراد دارای اخلاق مثبتی بودند مورد تأکیدقرار می دهند، در حالیکه به وجود پیامبران از این جهت نیاز است که در عمل و در همه بخشها راهبر انسانها به سعادت و کمالند. امام رضا(ع) در مجادلات فلسفی کلامی خویش نه تنها جایگاه نبوت و رسالت بلکه جایگاه امامان معصوم را متذکر شدند و وصایت ایشان را همسنگ رسالت پیامبران معرفی کردند.


معنویتهای نوظهور خود دارای مبانی خاص خود هستند و نقد درون دینی برای مبارزه با اینها کافی نیست. لازم است روش امام رضا(ع) را در مواجهه با عرفان‌های نوظهور به کار بگیریم، یعنی روش نقد آموزه به آموزه. امام رضا(ع) برای اثبات ناکارآمدی و نارسایی مکاتب دیگر به تناقضات درونی این مکاتب تمسک کردند و آموزه‌های آنها را به دیگر آموزه‌های همان مکتب نقد کردند و کاستی آن را بیان می‌نمودند.


امام در مواجهه با رهبران دیگر نحله‌ها از آیات قران یا احادیث پیامبر استفاده نکردند، بلکه به سراغ آن دسته از ادله مکاتب رفت که برای نقد آنها کارائی داشت. اینکه امام(ع) فرمود از انجیل برای ساکت کردن و شکست اهل انجیل استدلال می‌کنم، مرادشان این بود که غیر از مکتب اهل بیت(ع) همه مکاتب دارای غل و غش هستند و در همگی آنها اگر هم حقی وجود دارد، این حق با باطل آمیخته است و برای باطل بودن آن از متون حقی که در این آیینها وجود دارد می توان استفاده کرد و یا از دیگر ادله باطلی که وجود دارد برای بیان خود ستیزی مبانی هر مکتب می‌توان سود جست.


فراموش نکنیم که هیچگاه تمامی گفته‌های معنویتهای جدید باطل نیست کما اینکه امام رضا(ع) همه مکاتب را باطل محض معرفی نمی‌کردند، بلکه به علت آمیختگی با باطل آنها را کاذب و دروغین معرفی می کردند. معنویتهای جدید هم حرفهای حقی دارند که البته این حرفهای حق در حوزه اخلاقیات شخصی است نه در حوزه جهان بینی و نگرشهای بنیادین.


 این معنویتها در نگرشهای هستی‌ شناسانه نقص دارند و اصول فکری‌شان مخدوش است. ما هم لازم نیست مثلا اثبات کنیم که گفته‌های «وین دایر» همه باطل محض است، بلکه اثبات می کنیم که اگر هم وین دایر حرفهای حقی در ضمن کتابهایش دارد، این حرفهای حق در ذیل نگرشهای باطل آمده است که این مکتب را از حوزه حق بیرون می‌کند و به مرز طاغوت می‌کشاند.


امام رضا(ع) در پاسخ عمران صابی که از ایشان می پرسد که خدا در خلق است و یا خلق در خدا چنین می فرمایند: «خداوند منزه از چنین سخنانی است. اینک به لطف الهی برایت مثلی می‌زنم که مطلب را درک کنی. بگو بدانم وقتی به آینه می‌نگری و خود را در آن می‌بینی تو در آینه‌ای یا آینه در توست؟ اگر هیچ کدام از شما در هم قرار ندارید، پس به چه چیزی خود را در آن می‌بینی؟ عمران گفت به وسیله نوری که میان من و آینه قرار دارد. 


امام فرمودند آن نوری که در آینه است بیشتر از نوری است که در چشم خود می‌یابی؟ گفت آری. فرمود به ما نشانش بده. عمران عاجز ماند. سپس حضرت فرمود: پس در واقع نور واسطه شده که خود و آینه را ببینی بدون اینکه در یکی جز شما داخل شود. برای این مسأله غیر از این مَثَل امثال بسیاری است و البته در این مثال جایی برای اشکال نادان نیست و برای خدا مَثل برترین است.


بسیاری از نگرشهای باطلی که در عرفانهای نوظهور امروز در کشور ما در حال ترویج است با استفاده از قالبهای جذاب و شیواست. مثلا کوئلیو گفته‌هایش را در قالب رمان ریخته و عرضه کرده و شما می‌دانید که چقدر اصول فکری کوئلیو مخدوش است، ولی چون در قالب جذابی آن را عرضه کرده حق‌نما شده و مخاطبین تصور می کنند که این نگرشها از حقانیت برخوردارند. وی جادو را که کاملاً مطرود پیامبران الهی بوده با زبان تمثیل و ادبیات در قالب بسته‌بندی زیبا عرضه کرده و دیگران به اشتباه به جای دین و به جای تعالی آن را می‌پذیرند یا حداقل فکر می‌کنند که جادو هم در کنار دین می تواند برای درد معنویت انسان چاره محسوب شود.


امام رضا(ع) یکی از حقایق توحیدی را در قالب یک مثال ساده ریختند و آن را به صفحه دل و ذهن مخاطب خویش نزدیک کردند. 


کتابهای اشو پر است از همین ضرب المثل‌ها که البته اصل مثال درست است، ولی شاهد مثال وی و موضوعاتی که وی قصد اثبات آنها را داشته غیر حق و غیر صحیح است، ولی به هر حال استفاده از این روشهای جذاب و عامه فهم چقدر در جذب مخاطب و در ترویج حق موثر است و امام رضا همین روش را استفاده کردند. کتابهای والش در همین قالبها ریخته شده و دیگر مکاتب از این روشهای به خوبی بهره برده اند.


امروز ما لازم است از همین روش سود جوییم و حق خود را در قالبهای جدید و جذاب بریزیم و به مخاطب معرفی کنیم، بخصوص کلمات پر طمطراق که در متون عرفان نظری وجود دارد باعث می‌شود همه کس نتوانند با معنویت اسلامی ارتباط بگیرند و تصور می‌کنند که معنویت اسلامی معنویت کتابخانه‌ای است و نه عملی و عملیاتی. امام رضا مطالب عمیق فلسفی را با یک مثال ساده تشریح کردند و به تعقل‌ورزی و اندیشه‌ورزی دیگران کمک کردند.


ما الان نیاز داریم بر خلاف معنویتهای وارداتی که ادعا می‌کنند ما نیاز به استدلال و تعقل نداریم و نیاز داریم به سلوک درونی بپردازیم به روش و سیره امام رضا برگردیم و تلاش کنیم جایگاه عقل و اندیشه و پرورش قوه دراکه انسانها جای خودش را پیدا کنند تا هوادارانِ عرفانهای کاذب، بدانند قوه عاقله انسان هم نیاز به رشد دارد و رشد منحصر به رشد عاطفی و احساسی نیست و بدانند اتفاقاً اگر عقل پاسبان قوای احساسی و هیجانی نباشد، انسان‌ها قبل از آن که به سمت تعالی بروند به جایی می‌رسند که دچار جادو و سحر و طلسمات شده و سر از عوالم جنیان و شیاطین در می‌آورند.


لازم است همان طور که امام رضا(ع) همین سیر را در مواجهه با نحله‌های انحرافی دنبال می‌کردند، سعی کنیم که این پیامبر درونی انسانها که همان عقل انسانهاست، فعال کنیم، زیرا اگر این قوه احیا شود، انسانها را به پیامبران الهی و رسولانش سوق می‌دهد، نه به عالم جادو و جن و رشد ناقص عاطفی که زمینه هر گونه انحراف در آن راه دارد.


موفق باشید ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد