ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در تاریخ آمده است در زمان امام رضا(ع) نحله های مختلف فکری فعال بودند.
عباسیان از نظر مخالفتی که با امامان معصوم داشتند قابل دفاع و بخشش نیستند، اما بستر مناسبی برای گسترش علم فراهم کردند که البته انگیزه سالمی در کار نبود و انگیزه های حکومتی و توسعه مقبولیت عباسیان مورد نظرآنها بود.
این گونه نبود که صرفاً نحله های شیعی باشند. حتی نحله های شیعی هم که فعال بودند بعضی از نحله هایی بودند که شیعه خالص نبودند. نحله های غیر شیعی ظهور و نمود بیشتری داشتند. مثلا عمران صابی کسی بود که اساساً مسلمان هم نبود و از قضا یکی از کسانی بود که وقتی با امام رضا(ع) وارد مباحثه شد، امام پاره ای از ناب ترین حقایق را برای روشنگری او بیان کردند و الان در کتابهای عرفانی که مشهور هم هستند، گفته های امام مورد تفسیر و تدقیق قرار گرفته است.
امروزه گزارش تاریخی از مواجهه امام رضا با نحلههایی که مدعی سعادت و فلاح انسانها بودند، سرمایه بزرگی برای ماست که ما وظیفه خود را بهتر بفهمیم.
هم اصل مواجهه امام با این نحلهها و هم روشهایی که امام به کار گرفتند هر دو راهگشا و رهایی بخش است.
مثلاً امام(ع) در یکی از مناظرات خویش روبه بزرگان زرتشت کرد و فرمود: به من بگو اینکه زرتشت را پیامبر می دانی، برطبق کدام دلیل است؟ بزرگ زرتشتیان در جواب امام به معجزات زرتشت اشاره کرد و گفت اگرچه ما آنها را ندیده ایم، اما اخبار پیشینیان ما گواه بر آن است.
در این مناظره و مناظره شبیه به این، امام بر جایگاه نبوت و رسالت تأکید کردند. جالب است امام دراین بخش و در بعضی از مناظرات دیگر به یکی از نقاط قوت اسلام که پذیرش همه پیامبران الهی است، اشاره کردند و نیاز انسانها را به این جایگاه گوشزد کردند.
معنویتهای نوظهور خود دارای مبانی خاص خود هستند و نقد درون دینی برای مبارزه با اینها کافی نیست. لازم است روش امام رضا(ع) را در مواجهه با عرفانهای نوظهور به کار بگیریم، یعنی روش نقد آموزه به آموزه. امام رضا(ع) برای اثبات ناکارآمدی و نارسایی مکاتب دیگر به تناقضات درونی این مکاتب تمسک کردند و آموزههای آنها را به دیگر آموزههای همان مکتب نقد کردند و کاستی آن را بیان مینمودند.
این معنویتها در نگرشهای هستی شناسانه نقص دارند و اصول فکریشان مخدوش است. ما هم لازم نیست مثلا اثبات کنیم که گفتههای «وین دایر» همه باطل محض است، بلکه اثبات می کنیم که اگر هم وین دایر حرفهای حقی در ضمن کتابهایش دارد، این حرفهای حق در ذیل نگرشهای باطل آمده است که این مکتب را از حوزه حق بیرون میکند و به مرز طاغوت میکشاند.
امام رضا(ع) در پاسخ عمران صابی که از ایشان می پرسد که خدا در خلق است و یا خلق در خدا چنین می فرمایند: «خداوند منزه از چنین سخنانی است. اینک به لطف الهی برایت مثلی میزنم که مطلب را درک کنی. بگو بدانم وقتی به آینه مینگری و خود را در آن میبینی تو در آینهای یا آینه در توست؟ اگر هیچ کدام از شما در هم قرار ندارید، پس به چه چیزی خود را در آن میبینی؟ عمران گفت به وسیله نوری که میان من و آینه قرار دارد.
امام فرمودند آن نوری که در آینه است بیشتر از نوری است که در چشم خود مییابی؟ گفت آری. فرمود به ما نشانش بده. عمران عاجز ماند. سپس حضرت فرمود: پس در واقع نور واسطه شده که خود و آینه را ببینی بدون اینکه در یکی جز شما داخل شود. برای این مسأله غیر از این مَثَل امثال بسیاری است و البته در این مثال جایی برای اشکال نادان نیست و برای خدا مَثل برترین است.
بسیاری از نگرشهای باطلی که در عرفانهای نوظهور امروز در کشور ما در حال ترویج است با استفاده از قالبهای جذاب و شیواست. مثلا کوئلیو گفتههایش را در قالب رمان ریخته و عرضه کرده و شما میدانید که چقدر اصول فکری کوئلیو مخدوش است، ولی چون در قالب جذابی آن را عرضه کرده حقنما شده و مخاطبین تصور می کنند که این نگرشها از حقانیت برخوردارند. وی جادو را که کاملاً مطرود پیامبران الهی بوده با زبان تمثیل و ادبیات در قالب بستهبندی زیبا عرضه کرده و دیگران به اشتباه به جای دین و به جای تعالی آن را میپذیرند یا حداقل فکر میکنند که جادو هم در کنار دین می تواند برای درد معنویت انسان چاره محسوب شود.
کتابهای اشو پر است از همین ضرب المثلها که البته اصل مثال درست است، ولی شاهد مثال وی و موضوعاتی که وی قصد اثبات آنها را داشته غیر حق و غیر صحیح است، ولی به هر حال استفاده از این روشهای جذاب و عامه فهم چقدر در جذب مخاطب و در ترویج حق موثر است و امام رضا همین روش را استفاده کردند. کتابهای والش در همین قالبها ریخته شده و دیگر مکاتب از این روشهای به خوبی بهره برده اند.
موفق باشید ...