رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

آثار فرستادن صلوات در عالم برزخ ...

همه ما یه روز پیر خواهیم شد و مرگ را تجربه خواهیم ، پس بیاییم با دست پر و اعمالی نیک این جهان را به قصد دیدار خدای یگانه معبود هستی ترک کنیم 

قبر و محل برآورده شدن حاجت  تاجرى در بلخ دو پسر داشت . از جمله میراث او، سه تار مو، از موى مبارک حضرت رسول - صلى الله علیه و آله و سلم - بود. وقتى آن دو برادر خواستند که میراث را تقسیم نمایند، هر یک ، یک موى را برداشتند.


برادر بزرگ گفت : آن موى دیگر را نصف مى کنیم ، و هر یک نصفى از آن را برمى داریم .


برادر کوچک گفت : قطع کردن موى مبارک حضرت ، از ادب دور است .


برادر بزرگ گفت : چون به قطع آن راضى نمى شوى ، آن را تو بردار و به ازاى آن ، مقدارى از مال به من بده .


برادر کوچک گفت : من هر دو تار موى مبارک را برمى دارم ، و تمام میراث را به تو مى دهم ، که من را مویى از آن حضرت به جهانى مى ارزد.


برادر بزرگ راضى شد، موها را به برادر داد، و تمام ارثیه را برداشت .


آن صاحب دولت ، موها را در حقه پاکیزه قرار داده ، در گریبان جان نهاده ، و پیوسته آنها را بیرون مى آورد و مى بوسید، و بر رسول خدا - صلى الله علیه و آله - صلوات مى فرستاد.


مدتى نگذشت که غبار ادبار بر صفحه روزگار برادر بزرگ نشست ، و اموالش ‍ تلف گشت . برادر کوچک ، را گل مراد از شاخسار اقبال شکفت ، و بر اقران و امثال برترى به هم رسانید.


 چون وفات نمود. یکى از اولیاى بلخ ، رسول خدا - صلى الله علیه و آله - را در خواب دید، و به او فرمود: به مردمان بگو که هر که را حاجتى باشد، به سر قبر فلان رفته ، دعا کند تا حاجتش برآورده شود. آن شخص عرض کرد: یا رسول الله ! سبب این کرامت چیست ؟


فرمود: در تعظیم موى من مبالغه نمود. و بسیار بر من صلوات مى فرستاد. لهذا در زمان حیات ، به خوشى گذرانید. و بعد از وفات ، قبر او محل استجابت دعا گردید.


رفع عذاب قبر  رسول خدا - صلى الله علیه و آله - فرمود:
هر کس در شب جمعه ، دو رکعت نماز به جاى آورد و در هر رکعت پنجاه مرتبه سوره اخلاص بخواند و بعد از نماز بخواند: اللهم صل على النبى العربى و آله . حق تعالى ، گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد و چنان باشد که گویا دوازده هزار مرتبه قرآن را ختم کرده است و حق تعالى ، او را از گرسنگى . تشنگى روز قیامت نگاه دارد و تمام حزن او را برطرف سازد و او را از ابلیس و لشکریانش نگاهدارى کند و هیچ گناهى بر او ننویسد و سکرات مرگ را بر او آسان گرداند.


و اگر در آن روز یا در آن شب بمیرد، شهید مرده باشد خدا عذاب قبر را از او بردارد و هر چه از خدا سؤ ال کند، به او عطا فرماید و نماز و روزه او را قبول فرماید و دعاى او را مستجاب سازد و ملک موت ، روح او را قبض نکند، تا آن که رضوان ، ریحان بهشت را به نزد او آورد.


 برترین اعمال در برزخ  ابو علقمه مى گوید:
پیامبر - صلى الله علیه و آله - بعد از نماز صبح رو به طرف ما کرد و فرمود: اصحاب من ! دیشب عمویم حمزه و برادرم جعفر (طیار) را در خواب دیدم به آن دو نزدیک شدم و گفتم : پدر و مادرم فدایتان ، کدام عمل را برتر یافتید؟


پاسخ دادند: پدر و مادر ما فدایت ، ما صلوات بر تو، تشنه را سیراب کردن و محبت على بن ابى طالب - علیه السلام - را برترین اعمال یافتیم .


کرامت رسول الله در قبر  شبلى ، با جمعى از مریدان ، به عزم حج روانه بادیه گردیدند. در اثناى راه ، یکى از مریدان را اجل موعود رسید. شبلى ، متحیر، در آن قالب بى جان مى نگریست و با خود، فکر تجهیز و دفن او مى کرد. ناگاه دید که تمام جسمش ، در یک چشم به هم زدن ، سیاه و تیره گشت و هنوز یک ساعت نگذشته بود که آن سیاهى به سفیدى مبدل شد.


شبلى از آن حال تعجب نموده ، آن مرید را در خواب دید، که حله اى از حله هاى بهشت پوشیده ، و تاجى مزین به جواهر بر سر نهاده ، و خاتمى نورانى در انگشت کرده ، که بر نگین آن نوشته است : هذا جزاء من صلى على محمد و آله - صلى الله علیه و آله 


شبلى از او پرسید: سر آن سیاهى و سفیدى چه بود؟
جواب داد: سیاهى ، تیرگى معصیت بود. هنوز مرغ جانم ، کامل از قفس تن بیرون نرفته بود که بدن من به خاطر گناه سیاه گردید. ناگاه صدر و بدر عالم و سید بنى آدم ، محمد - صلى الله علیه و آله - را دیدم که آمد، و قدحى از آب در دست داشت ، و آن را بر من ریخت و به دست مبارک ، سیاهى معاصى را از من نشست ، و خلعت کرامت و خاتم سعادت به من بخشید.
من عرض کردم : یا رسول الله ! به خاطر کدام عمل مستحق این کرامت شدم ؟
فرمود: چون تو در دنیا عادت داشتى که پیوسته بر من صلوات مى فرستادى ، من به آن سبب ، نظر عنایت از او دریغ نداشتم .


شبلى از خواب بیدار شد. گفت : بر من روشن گردید که ظلمت گناه ، با لعمه درود بر حبیب خداوند - صلى الله علیه و آله - از بین مى رود.


رفع عذاب از همه اهل قبرستان  زنى دخترى داشت . آن دختر وفات نمود، مادرش او را در خواب دید که به عذاب الیم و عقاب عظیم گرفتار است . با اندوه بسیار از خواب بیدار شد و ناله و زارى آغاز نمود، چند روز بر حال فرزند خود اشک مى بارید و مى نالید، تا آن که بار دیگر، آن دختر را در خواب دید، خوشدل و شادمان و در روضه فردوس خرامان .


به او گفت : اى دختر! آن چه حال بود که دیدم و این چه صورت است که مشاهده مى کنم ؟
جواب داد: اى مادر! به جهت گناهان خود در عذاب بودم ، چنان که دیدى . در این روزها، عزیزى از کنار مقبره ما گذشت و چند نوبت صلوات فرستاد و ثواب آن را به اهل گورستان بخشید حق تعالى به برکت صلوات ، عذاب از اهل آن قبرستان برداشت .


چیره شدن ثواب صلوات بر گناهان  کاتبى را بعد از وفات ، در خواب دیدند و حال او را جویا گشتند، جواب داد: گناهان مرا، با صلواتى که بر نام پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم نوشته بودم ، سنجیدند، ثواب صلوات ، زیاده آمد و من را بخشیدند.


 فریادرسى صلوات در قبر  شبلى نقل نموده است که : من همسایه اى داشتم وفات نموده ، بعد از آن ، او را خواب دیدم ، از او پرسیدم : حق تعالى با توجه کرد؟


گفت : اى شیخ ! هول هاى بزرگ دیدم ، و رنج هاى عظیم کشیدم . از آن جمله به وقت سؤ ال منکر و نکیر، زبان من از کار باز ماند. با خود مى گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید؟ آخر من مسلمان بودم و بر دین اسلام مردم .


آن دو فرشته ، به عنف و غلظت ، از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصى نیکو موى و خوش بوى آمد، میان من و ایشان حایل شد، و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را بر وجه صواب دادم ، از آن شخص پرسیدم : تو کیستى - خدا تو را رحمت کند - که من را از این غصه خلاصى دادى ؟
گفت : من شخصى ام که مخلوق شده ام از صلواتى که تو بر پیغمبر - صلى الله علیه و آله - فرستادى ، و ماءمورم به آن که در هر وقت و هر جا که درمانى ، به فریاد تو رسم .


نورانى شدن چهره در عالم برزخ  ثورى مى گوید: یک سال در مراسم حج ، مردى را دیدم که هنگام طواف تنها ذکر صلوات در را مى گوید. در وقوف عرفاتهم فقط به این ذکر اکتفا مى کند، در مدینه نیز تنها ذکرش صلوات بود.
من به او گفتم : تو هم در مکه و هم در مدینه تنها ذکر صلوات بر محمد و آل طاهرینش بود، در عرفات که جایگاه و روز ناله و زارى و 
طلب حاجت است هم ، تو همه چیز را گذاشتى و فقط صلوات فرستادى ، علت چیست ؟


او گفت : سال گذشته من به همراه پدرم به مکه آمدم ، در یکى از منازل ، پدرم بیمار شد و ما نتوانستیم به راه خود ادامه دهیم ، در همان جا خانه اى کرایه کرده و چراغى را روشن نمودم . سر پدرم در دامنم بود که جان سپرد.


دیدم که اندک اندک چهره اش سیاه گشت . ترسیدم ، سرش را بر زمین گذاشتم و کنارش نشستم و از رسوایى فردا در مقابل مردم گریه مى کردم . در همین حال خوابم برد.


مردى زیبا، خوش بو و خوش پوش با عمامه سفیدى وارد شد. روپوش ‍ پدرم را برداشت ، دستى بر صورتش کشید که بر اثر آن رنگ چهره پدرم سپید و نورانى گشت . من حیرت زده از او پرسیدم : تو که هستى که خدا از برکت وجود تو غم مرا برطرف ساخت ؟


فرمود: من صاحب قرآن ، محمد بن عبدالله پیامبر آخر زمانم . بدان و آگاه باش که پدرت نافرمانى خدا را مى کرد و پیرو هواى نفس بود؛ اما چون پیوسته بر من صلوات مى فرستاد، در این ساعت که تیرگى و تاریکى گناه او را در بر گرفت من به دادش رسیدم .


او این را گفت و از نظر من غایب گشت .
من از خواب برخاستم و دیدم که چهره پدرم مانند ماه شب چهارده مى درخشد. از آن روز به بعد بود که فایده صلوات را فهمیدم ، تسبیح و دعا را رها کرده و در هر حال و پیوسته صلوات مى فرستم .


کرامت صلوات در برزخ  فضل کندى را بعد از وفات ، در خواب دیدند: و از او پرسیدند: حق تعالى با تو چه کرد؟
گفت : من را بخشید و گرامى داشت ، به عملى که از این دو انگشت من - یعنى سبابه و ابهام - صادر شده بود.


گفتند: از آنها چه عمل آمد که سبب کرامت تو گردید؟
گفت : بسیار نوشتن صلى الله علیه و آله و سلم .


نورى در قبر  رسول خدا - صلى الله علیه و آله - فرمود:
الصلاة على نور فى القبر؛
صلوات بر من ، نورى در قبر است .


ایمنى از تلخى جان کندن  فرد صالحى به عیادت بیمارى رفت ، او آخرین لحظات زندگانى اش را مى گذرانید، به او گفت : دوست من ! آیا جان کندن تلخ است ؟


بیمار گفت : من جز شیرینى و خوبى نمى بینم ، و هیچ گونه تلخیى را حس ‍ نمى کنم .
آن شخص صالح متعجب شد؛ زیرا او مى دانست که دل کندن از این دنیا و جان دادن بسیار ناگوار و تلخ است .


شخص بیمار چون تعجب او را دید، به او گفت : تعجب مکن ؛ زیرا من حدیثى از پیامبر (ص ) شنیده بودم که : هر کس زیاد بر من صلوات بفرستید، از تلخى جان دادن در امان است . از آن پس من به فرستادن صلوات مداومت نمودم و بسیار صلوات فرستادم . اینک تو علت جان دادن راحت مرا فهمیدى .


هنگام جان دادن  رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:
هر کس بر من صلوات زیاد بفرستد، از تلخى مرگ و جان کندن ایمن گردد.


موفق باشید ... 


نظرات 1 + ارسال نظر
مهم نیست جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:35 ب.ظ http://http://www.bio-faregh.blogsky.com/

سلام.
واقعا مطلب بسیار خوبی بود. ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد