رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

آخرین دیدار در وصف امیرالمومنین ...

همه از مرگ مى گریزند، اما او به استقبال مرگ مى شتافت. همه از مرگ مى ترسند، اما او هرگز از مرگ هراسى به دل راه نمى داد. 

بارها و بارها از معرکه هاى مرگبار، بى خیال و سبکبار، جان سالم بدربرده بود. مردم برایش بسیار آسان مى نمود. در صحنه هاى هولناک، مرگ را به بازى مى گرفت: نخستین بار، آن شب که قرار بود کافران قریش پیامبر را در خواب به قتل برسانند، وقتى در بستر مرگ به جاى پیامبر خوابید، جوان بیست و سه ساله اى بیش نبود که مردانه به چهره مرگ لبخند زد و خود را به آغوش خطر انداخت و مرگ از شرم شجاعت، او، سرافکنده از پیشش گریخت.


چند روز پس از همان ماجرا، براى پیوستن به پیامبر، همراه با مادرش فاطمه دختر اسد، و فاطمه دختر پیامبر، و فاطمه دختر زبیر، به سوى مدینه حرکت کرد. در راه چند نفر از کافران مسلح راه را بر او بستند و او یک تنه، مثل شیر به مصاف آن شتافت و باز هم مرگ با دیدن آن همه دلاورى، خود را کنار کشید.


 در نبرد بدر، چنان با شهامت به پیکار با زورمندان قریش برخاست که همه را به حیرت انداخت و بسیارى از کافران را به خاک افکند، و این بار نیز مرگ دانست که دل او از دل شیر هم دلیرتر است و کسى نیست که از مرگ کوچکترین ترسى به خود راه دهد. مرگ از آن همه شجاعت به حیرت افتاد.


وقتى مى خواست ازدواج کند، چون چیزى نداشت، پیامبر به او فرمود: زره خود را به فروش و بهاى آن را کابین همسرت قرار ده، چون تو نیازى به زره ندارى، زره براى آن است که آدمى را از خطر حفظ کند، تو خود را به کام مرگ مى افکنى و مرگ از تو مى گریزد. در جنگ احد، که مسلمانان غره شدند و پیروزى را از دست دادند و غافلگیر گشتند و گریختند، او بود که همراه با معدودى از جوانمردان، پایمردى کرد و با آن که هفتاد خزم کارى برداشته بود، چنان دل به دریاى سیاه دشمن زد و خود را به امواج خطر سپرد که مرگ سر به زیر انداخت.


در کارزار خندق، در مصاف با عمرو بن عبدود، پهلوان نامدار و بى رقیب عرب، در جنگ تن به تن و نابرابر، با آن کوه صلابت و شجاعت، هرچند ضربت شمشیر حریف، کلاهخودش را شکافت و پیشانیش را به شدت زخمى کرد، اما چنان مرگ را به بازى گرفت که مرگ خود را باخت. 


در ماجراى فتح قلعه هاى خیبر، وقتى با مرحب، جنگاور غول آساى یهودى، که پیشتر طعم تلخ شکست و هزیمت را به مسلمانان چشانده بود، مواجه شد، بى هیچ ترس و واهمه از هیبت مرحب، بر او یورش برد و او را به خاک افکند و باز هم به روى مرگ خندید.


در پیکار دشوار و خونین حنین، که خطر از هر سو مسلمانان را در برگرفت و بسیارى را هم به فرار واداشت، او بود که با گروهى کم شمار اما دلیر، پایدارى کرد و دشمن را عقب راند و پیروزى را به ارمغان آورد و این بار نیز، مثل همیشه به استقبال مرگ شتافت و مرگ از او گریخت.


موفق باشید ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد