رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

داوینچی مسلمانی دیگر...

یکی از نخبگان تاریخ هنر جهان، لئوناردو داوینچی است. اعجوبه‌ای که فخر جهان هنر به شمار می‌رود.

این هنرمند به واسطه ذهن خلاق و جست‌وجوگرش فراز و فرودهای زیادی را در زندگی شخصی خود دیده است.
 

یکی از این موارد بحث تشرف به اسلام و مسلمان شدن اوست که افراد زیادی روی این بحث صحه گذاشته‌اند و در کشور ما نیز به تازگی کتابی با عنوان «طراحی‌های لئوناردوداوینچی» توسط «مرتضی خلج امیرحسینی» هنرمند نقاش و پژوهشگر حوزه نقاشی تألیف و روانه بازار نشر شده است که در بخشی از این کتاب دلایل تشرف داوینچی به دین مبین اسلام شرح داده شده است.  

 

بخش اعظم آن مربوط به هشت سال غیبت ناگهانی داوینچی می‌شود. زندگینامه‌نویسان مطرح به کار روی زندگی پرفراز و فرود داوینچی علاقه نشان داده‌اند که «وازاری» و« لوماتدسو» هم عصر خود داوینچی بوده‌اند، اما هیچ کدام به این دوره اشاره‌ای نکرده‌اند. به احتمال قریب به یقین این زندگی‌نامه نویسان حقیقت ماجرا را می‌دانسته‌اند اما از ترس پاپ و نیروی ذی نفوذ کلیسا جرئت نوشتن حقیقت را نداشته‌اند. 

  

 این زمان هشت ساله تنها مقطعی است که نه تنها در آن فعالیت هنری صورت نگرفته بلکه هیچ اطلاعات دیگری در این خصوص ثبت وضبط نشده است که همه این موارد ذهن را به جایی می‌رساند که بی‌گمان در فعالیت در این زمان هشت ساله، راز مگویی وجود داشته که نه خود داوینچی و نه کسانی که روی زندگینامه او کار کرده‌اند جرئت اشاره به آن را نداشته‌اند.  

 

سفر به خاورمیانه، مصر و آفریقا در زندگینامه داوینچی ثبت شده است، به طور مثال بخشی از فعالیت‌های داوینچی فعالیت در حوزه زمین‌شناسی است و در رساله‌ای که در این زمینه دارد درباره کشور مصر و رود نیل چنین می نویسد: «رود نیل بیش از تمام آب‌های کنونی اقیانوس‌ها، آب به دریا فرستاده است، پس تمام دریاها و رودها، بارها و بارها از دهانه نیل گذشته‌اند» یا در جای دیگر درباره آفریقا می‌نویسد: «صحرای کبیر آفریقا زمانی از آب شور پر بوده است» و در جایی دیگر درباره «سدوم عموره» در فلسطین اینگونه نظر می‌دهد:« سدوم عموره نه به واسطه شرارت انسان بلکه به واسطه فرو نشستن خاک آن در بیت المیت نابود شده‌اند.» این دست نوشته‌ها از میان 5 هزار صفحه دست نوشته وی مؤید آن است که لئوناردو سال‌هایی را در کشورهای اسلامی زندگی کرده است. 

 

داوینچی هم مثل مسلمانان، عیسی مسیح (ع) را مرده نمی‌پنداشت و به صلیب کشیده شدن او را اشتباه مسیحیت قلمداد و این اعتقادات را در آثارش متجلی می‌کرد. گویا رمز و رازی برای آیندگان بر جا خواهد گذاشت و گذر زمان اعتقادقلبی او را رفته رفته مشخص خواهد نمود. یکی از کارهای مهمی که لئوناردو انجام داد حذف‌ هاله‌های نورانی دور سر مریم مقدس، مسیح (ع) و دیگر حواریون بود. 

 

با تصویر کردن تلاش عیسی(ع) برای بالا رفتن و سوار شدن بر بره گوسفند یا نشستن حضرت مریم (س) روی پای مادرش حنا و موارد بی‌شمار دیگر سعی داشته به مخاطب خود بفهماند که مسیح (ع) و مریم (س) و حواریون دیگر همه انسانی بوده‌اند همانند انسان‌های دیگر و آنها هم مانند دیگران بنده‌های خدا هستند یا زمانی قرار بر این می‌شود که لئوناردو تابلویی مذهبی از عیسی (ع) برای کلیسا کار کند، لئوناردو تابلوی مذکور را به پایان می‌رساند و زمانی که برای تحویل آن به کلیسا می‌رود، روحانیون مسیحی از پذیرش آن تابلو به واسطه حذف‌ هاله‌های نورانی سر باز می‌زنند و لئوناردو مجبور می‌شود کپی دیگری از آن تابلو آماده کند و هاله‌هایی بسیار کمرنگ به گونه‌ای که به زحمت می‌توان آنها را دید، دور سر شخصیت‌هایش کار می‌کند. 

 

مطمئناً هدف لئوناردو در چنین مسئله مهمی خلاصه می‌شود، چون اگر شما به صورت اجمالی به اصول اولیه ادیان دیگر نگاهی داشته باشید، خواهید دید که اکثر آنها با تشریفات و قوانین مدون به دست روحانیون هر دین انسان‌ها را طوری دسته‌بندی کرده‌اند که پس از خداوند، خود روحانیون جانشین خداوند روی زمین‌اند و پس از اشراف و ثروتمندان معمولاً طبقه فرودست جامعه را تحت نفوذ و فرمان خود درمی‌آوردند و هدفشان از این کار استثمار طبقه زحمتکش جامعه در هر زمان و مکانی بوده است و به این صورت رهبران روحانی طبقه پایین دست جامعه را اسیر خواسته‌های خاکی و انسانی خود می‌کردند و با این کار در وهله اول خود را تافته جدابافته‌ای معرفی می‌کردند.
در حالی که در دین اسلام از این موارد خبری نبوده و همه اقشار جامعه در یک سطح و با یک نگاه دیده می‌شدند و تنها عامل برتری افراد به فرموده قرآن مجید، تقوای آنان است که این امر در آیه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» متجلی است و ذهن کنجکاوی همانند ذهن داوینچی که خود بارها جوامع روحانی زمان خود را به نقد کشانده، قطعاً شیفته این آیه و طرز فکر متعالی و روحانی و ورای این آیه می‌شود و با تمام وجود به دین اسلام مشرف می‌شود. 

 
گرچه در جاهایی مواردی مطرح شده که وی برخی از اعمال اهل سنت را هم به چالش کشیده به گونه‌ای که در جایی می‌گوید، چرا خلفای اهل تسنن مانند معاویه و ابن زیاد و... خود را نماینده خدا روی زمین می‌دانند، اما در جایی که نمی‌توانند از گناه چشم‌پوشی کنند، می‌گویند ما «جبر» شده‌ایم و برای جبر شده گناهی منظور نمی‌شود و جالب است که جبر شدن تنها برای رهبران بالادست معنا می‌دهد و برای مردم عامی جبر شدن معنایی ندارد یا در جای دیگر به اهل تسنن اعتراض می‌کند و می‌گوید چرا در زمان جنگ بین ابن زیاد و حضرت امام حسین (ع) در سال 61 هجری قمری و پس از آن صدایی از اهل تسنن درنیامد، در حالی که حتی در ادیان دیگر به مناسبت تاسوعا و عاشورا برای این امام مظلوم (ع) عزاداری به راه می‌اندازند؟ البته این یک نظریه است و باید گروهی به صورت جدی در راستای صحت و سقم آن بکوشند تا حقیقت آشکار شود.  

 

لئوناردو همیشه با دقت و احتیاط در اتاق کار و مطالعه خودش را قفل می‌کرده و یادداشت‌های سری‌اش را تنها افراد خاصی می‌توانستند بخوانند. 

 

او در این نوشته‌ها روحانیون مسیحی که حضرت عیسی (ع) و قدیسان را مقامی چون خدایان می‌دانند، شماتت کرده و بسیاری از مسیحیان زمان خودش را فریبکار شمرده و از آنها که با حقه و فریب مردم قطعاتی از بهشت را با زر و سیم خرید و فروش می‌کنند حیرت کرده است. مسئله بعدی شکل و شمایل خطوطی است که داوینچی موارد محرمانه خود را با آن ثبت و ضبط می‌کرد. 

 

داوینچی مانند علما و فلاسفه مسلمان در رسالات فلسفی‌اش می‌نویسد:«ای ضرورت شگفت‌انگیز تو با دلیل متعالی خود تمام معلول‌ها را وا می‌داری که نتیجه مستقیم علل خود باشند و بنا به یک قانون برتر و متعالی و اجتناب‌ناپذیر، هر عمل طبیعی از طریق کوتاه‌ترین راه ممکن از تو پیروی و اطاعت می‌کند. 

 

روح هرگز نمی‌تواند با فساد بدن فاسد شود. روح بدون جسم نه عمل می‌کند و نه احساسی دارد.» این نظریات، نظریات فلاسفه مسلمان هستند و این موارد دنباله‌روی داوینچی از فلاسفه و دانشمندان مسلمان را به اثبات می‌رساند. 

  

او مجبور به پنهان کاری و به نوعی تقیه بوده است، چرا که با کمترین حرفی درباره اسلام و فرامین این دین کامل الهی، پاپ مستبد و کلیسای متحجر آن زمان با انگ ارتداد، او را نابود می‌کردند 

 

او از ترس جانش در یک جامعه متعصب مسیحی هیچ وقت جرئت آن را پیدا نکرد که دین و مذهب واقعی خود را عیان کند. او در کسوت یک فیلسوف طبیعی مآب می‌نویسد:«کاش آنچنان قدرت بیانی داشتم که می‌توانستم عمل کسانی را که افراد انسانی را بیش از خورشید می‌ستایند، قبیح و زشت بشمارم. آنها که خواسته مردم را چون خدایان بستایند(منظور ستایش حواریون و قدیسان است).» او در مخالفت با تقدیس و ستایش تصاویر قدیس‌ها چنین می‌نویسد:«‌مردم با کسانی صحبت می‌کنند که چیزی درک نمی‌کنند؛ کسانی که دیدگانی باز دارند و چیزی نمی‌بینند. با آنها سخن می‌گویند و جوابی دریافت نمی‌کنند.
 

آنها کسانی را ستایش می‌کنند که گوش دارند ولی نمی‌شنوند. شمع را برای کسانی می‌افروزند که نمی‌بینند.» داوینچی در یک جمعه متبرک که روز به صلیب کشیدن عیسی مسیح (ع) نامیده می‌شد، می‌نویسد:« امروز همه مردم عزادارند، چرا که صدها سال قبل مردی در شرق زندگی را بدرود گفته است.» 

 

«وازاری» نخستین زندگینامه‌نویس لئوناردو در نخستین چاپ اثرش دلایلی را که لئوناردو را در زمانه خودش مخالف مسیحیت و بی‌دین می‌خوانند شرح داده امادر دومین چاپ این کتاب در سال 1568 میلادی بنا به مصلحت جامعه کاتولیک، این دلایل حذف شد. گذشته از آن در تمامی زندگینامه‌‌ها و شرح حال‌هایی که نویسندگان غربی از لئوناردو نوشته‌اند به این مطالب نیز اشاره کوتاهی شده که داوینچی در دوره‌ای از زندگی خود مسلمان شده بود. 

 

 در سال 1881 میلادی «جی پی ریشتر» نخستین فردی بود که اثبات کرد که لئوناردو به سرزمین‌های اسلامی سفر کرده و در آنجا به سال 1483 میلادی اسلام آورده است. 

 

لئوناردو نامه‌هایی خطاب به «دیو داریو» اهل سوریه که نایب سلطان مقدس بابل بوده می‌نگاشت و از توانمندی‌های خود به عنوان یک مهندس و هنرمند سخن می‌راند و در این نامه‌ها از شایعاتی که درباره بیکارگی‌اش نزد مردم وجود داشت، گلایه می‌کرد. نامه نگاری لئوناردو شامل اطلاعات دقیق وی از شهرها و حتی اقلیم‌های جغرافیایی کشورهای مسلمان‌نشین است. 

 

علاقه شدید لئوناردو به گنبدهای شرقی و طرح‌های اسلیمی‌گونه و نحوه نوشتار رمزی وی که چون شرقی‌ها از راست به چپ می‌نوشتند، صورت خط عربی گونه‌اش به همراه بسیاری از اعتقادات فلسفی وی در رابطه با روح و معاد، داستان سفر وی به خاورمیانه، آفریقا و خدمت در دربار سلطان مصر و موارد دیگری که الان حضور ذهن ندارم، مسلمان شدن وی را معتبر می‌سازد. 

 

و اما حرف آخر... 

خیلی ها اسلام را دینی می پندارند که با خشونت و کشتار موافق است اما بدانید که این ترفند  

 

غربی ها است که با استفاده از رسانه های رادیویی و تلویزیونی و فضای مجازی می خواهند  

 

اسلام را تخریب کنند چون می دانند اسلام آنها را از رسیدن به خواسته های غیر معقولشان باز  

 

می دارد....
  

ما آفریده شده ایم برای درست زیستن نه برای دنیا زیستن ...  

 

به امید خوشختی و موفقیت تمامی جوامع جهان... 

 

موفق باشید...

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد