رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

طوری زندگی کنیم که انگار لحظه ای بعد نخواهیم بود...

 مرگ یکی از لذت‌های مومن است و هیچ لذتی به اندازه مرگ برای مومن لذیذ نیست.

ارزش دنیا، ارزش عالی و موقتی است.

دنیا مقصد نیست، هدف نیست، دنیا مزرعه است، دنیا محل تجارت است، کسانی که با دنیا تجارت کرده‌اند دنیا را وسیله قرار داده‌اند.
 

می‌توان با دنیا به گنج معرفت رسید به مدارج عالی بهشت دست یافت اما اگر کسی وضعیت دنیا را نشناخته باشد عوضی می‌گیرد و دنیا را می‌خرد و دین خود را از دست می‌دهد.

دین فروشی می‌کند به چیزی که برایش نمی‌ماند از این جهت که دنیا گاهی آلوده است و دلدادگان به دنیا بد‌ترین آلودگی‌ها را پیدا می‌کنند که حب دنیا راس خطاهاست.

دنیا را از ریشه دنائت گرفته‌اند و معنای پست و بی‌ارزش می‌دهد.

از دیدگاه کار‌شناسان عالم هستی که پیغمبر (ص) و ائمه هدی هستند و باید با هدایتشان از این پل عبور کرد، دنیا پل است و تا کسی از پل دنیا عبور نکند در همین عالم هم به جایی نمی‌رسد.
 

هر کس می‌خواهد به نیکی برسد، جزء نیکان شود خوب و صالح باشد، باید زنجیر‌ها را پاره کند و در این قفس را باز کند و پرواز کند.

مادامی که آدم در دام نفس است و در قفس جاذبه‌های دنیا گیر کرده به وحدت نمی‌رسد به توحید و وحدانیت حق تعالی راه نمی‌برد.

حجاب دنیا که یکی دوتا هم نیست، ظلمت است و در ظلمت چشم نمی‌بیند.

مسئله بصیر و بصیرت که شب گذشته عرض کردم یک مسئله‌اش تعالی روحی انسان است که در این رحم عالم، طفل جان وقتی چشم باز کند تا وقتی متولد می‌شود به عالم برزخ کور متولد نشود.

قیامت مراحلی دارد که شروعش از مرگ است و اگر هنگام ورود به عالم برزخ انسان کور وارد شود تا آخر نیز کور خواهد بود.

کسی که از اینجا بصیرت پیدا نکند چشم باطنش باز نشود خدابین و حق بین نشود، امام بین نشود وقتی به آنجا می‌رود آنجا هم نمی‌شود.

انسان آنجا نمی‌تواند چشمی را از کسی قرض کند و یا کاری کند که آنجا به او چشم دهند.

هرکس در آنجا هر چی دارد از اینجا می‌برد.

کسانی که در این عالم از حرام چشم بپوشند همانطور که از حرام دهن بستند خدا یک دهان دیگر در باطن برای او باز می‌کند که لقمه‌های معرفتی و از آن جرعه‌های محبتی به کام جانش روزی شود.

خداوند متعالی سفره‌ای از امیرالمومنین برای دل همچنین انسانی پهن می‌کند و او مه‌مان امیرالمومنین خواهد شد.

شیرینی اسم ائمه را در این صورت قشنگ می‌یابیم، این‌جور نیست که اسم ائمه با اسماء دیگر برای ما یکسان باشد وقتی حسین گفته می‌شود، وقتی علی گفته می‌شود، وقتی فاطمه گفته می‌شود، اصلاً عالم عالم دیگری می‌شود.

سکونی از شاگردان امام صادق (ع) بود، عامی مقبولی بود چند روزی در جلسات درس حضرت حاضر نشد بعد از اینکه برگشت حضرت فرمودند کجا بودی، او گفت: زنم حامله بود و چون کسی در خانه نبود مانده بودم تا کمکش کنم.

حضرت فرمودند، خدا چه بچه‌ای بهت داد، عرض کرد: دختر، فرمود: اسمش را چه گذاشتی، عرض کرد: فاطمه، امام صادق (ع) فرمودند: حال که اسمش را فاطمه گذاشتی مواظب باش تا به او سیلی نزنی.

خود این اسم‌ها به اشخاص اعتبار می‌دهد حیف است که انسان از اعتبار ائمه کسب اعتبار نکند.

جوان‌ها، بچه‌ها، خانواده‌ها، شیرین‌ترین اسم‌ها را باید انتخاب کنند، شاید در ظاهر قضیه فرقی نکند اما روح این اسم‌ها با هم متفاوت است، این اتفاق حسی نیست که با زبان انسان قابل کشف باشد این مسئله از حواس باطن است، این حس ششم که می‌گویند ماوراء حواس فیزیکی و عمل و عکس العمل مادی است و کسی که در رحم این عالم دارای بینایی نباشد و کور مادرزاد متولد شود در این عالم هم نمی‌شود برایش چشم گذاشت چون چشم ندارد و همین‌طور متولد شده است.

اینجا هم اگر کسی چشم بصیرتش باز نباشد خدا‌شناسی، پیغمبر‌شناسی، امام‌شناسی، ولی‌شناسی، وحی‌شناسی، دشمن‌شناسی، باطل‌شناسی نداشته باشد در آنجا هم گیرش نمی‌آید.

لذا در روایات زیادی داریم که کسانی که به خداوند متصل شده‌اند و شناخت واقعی با حق تعالی پیدا کرده‌اند در زمان مرگشان خداوند درهای رحمت را به صورت ویژه برایشان باز می‌کنند.

زمانی که انسان مومنی در حال احتزار است خودش بسیار اضطراب دارد وقتی که حضرت عزرائیل از چنین بنده‌ای علت اضطرابش را می‌پرسد او می‌گوید بالاخره عمری زحمت کشیده بودم و تازه می‌خواستم از زحماتم استفاده کنم با اشاره حضرت عزرائیل پرده‌ای از جلوی چشمانش کنار می‌رود و قصر بهشتی‌اش را می‌بیند اما باز هم آرام نمی‌شود و علت ناراحتی‌اش را فرزندان و خانواده‌اش ذکر می‌کند اما زمانی که پرده دیگر از جلوی چشمانش کنار می‌رود او بی‌بی دو عالم حضرت صدیقه طاهره و پدرش و همسرش و حسنین را می‌بیند که به استقبالش می‌‌آیند و به او می‌گویند تو بچه‌هایت را از دست می‌دهی اما این‌ها را به دست می‌آوری. 

  

خواهشمندم مطالب را دقیق بخوانید و خودتون تفکر کنید که آیا همیشه زندگی جاویدانی خواهیم داشت یا اینکه روزی از این دنیا خواهیم رفت و دیگر راهی برای جبران آنچه که از دست داده ایم نخواهیم داشت .  

 

موفق باشید...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد